کد مطلب:140232 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:161

مقاله مرحوم شاهزاده فرهاد میرزا در کتاب قمقام زخار
مرحوم فرهاد میرزا در كتاب قمقام می نویسد:

به روایتی هانی بن عروه در آن هنگام مریض شده بود و ابن زیاد به عیادت او آمد، عمارة بن عبید سلولی به هانی گفت تدبیر آن است كه این طاغی ملعون (یعنی ابن زیاد) را بكشیم و فرصت از دست ندهیم.

هانی گفت كشتن او در خانه خویش روا ندارم، به قول اكثر شریك بن اعور كه با عبیدالله از بصره آمده بود در خانه هانی منزل كرده بیمار گشت و وی نزد ابن زیاد و سائر امراء بسیار گرامی بود عبیدالله به او پیغام فرستاد كه شبانگاه نزد تو می آیم.

شریك مسلم بن عقیل را گفت چون بیاید او را بكش و به دارالاماره بنشین كه هیچ كس تو را ممانعت نتواند كرد و اگر من از بستر برخیزم به بصره روم و مهم آنجا را كفایت كنم و نشانه ما آن باشد كه آب خواهم، چون عبیدالله بیامد شریك با او به صحبت پرداخت و پیوسته قی می كرد.

و به روایتی قبلا مغره [1] خورده بود چنانچه هر كس او را می دید می پنداشت كه خون قی می كند و در آن اثناء آب می طلبید تا مسلم بیرون آمده آن ملعون را بكشد چون مسلم دیر كرد شریك گفت چون است كه آبم نمی دهید، باری جرعه ای آب آرید چند كه موجب هلاك من شود و چند بار بر سبیل كنایه این شعر بخواند



ما الانتظار بسلمی ان تحیوها

حیوا سلیمی و حیوا من یحییها



ابن زیاد گفت این چیست، مگر هذیان می گوید؟

هانی گفت: آری از صبحگاه تاكنون حالت او چنین است، ابن زیاد از این


سخن ها سخت بدگمان و متوهم شده برخواست شریك گفت بنشین تا وصایای خود بگویم، ملعون گفت دیگر باره بیایم و به روایتی مهران غلام ابن زیاد به او اشاره كرد كه می باید رفت، از آنروی برخاسته به دارالاماره شد، مهران باو گفت كه شریك اراده قتل تو داشت.

ابن زیاد گفت: نه، زیاد در حق او نیكوئی ها كرده و من خود هیچ دقیقه از اكرام او فرو نگذاشته ام، و آنگاه در خانه هانی بن عروه هرگز این نتواند بود.

مهران گفت: سخن این است كه گفتم.

پس از رفتن ابن زیاد شریك به جناب مسلم گفت: وقت از دست بدادی و دیگر چنین فرصت نیابی، مسلم گفت: از این كار دو چیز مرا مانع شد:

نخست: كراهت هانی كه در خانه او بود.

و دیگر: حدیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم: ان الایمان قید الفتك فلا یفتك مؤمن

شریك گفت: باری فاسق فاجری را كشته بودی.

و به قولی مسلم گفت: زنی در من آویخته، بگریست و سوگندها داد كه در خانه ما مكش، من شمشیر بیانداختم.

هانی گفت: خدایش بكشد كه خویش و مرا بكشت و تو از آنچه می گریختی بدان درافتادی، پس از سه روز دیگر شریك بجوار رحمت حق پیوست و ابن زیاد بر جنازه او نماز بگذاشت، بعد از شهادت مسلم و هانی رحمة الله علیهما به ابن زیاد گفتند: آنچه آن روز شریك می خواند تحریص مسلم بن عقیل بر كشتن تو بود.

عبیدالله گفت: دیگر بر جنازه هیچ عراقی نماز نگذارم و اگر نه حرمت قبر زیاد ابن ابیه بود كه در میان ایشان است نبش قبر شریك می كردم.



[1] به فتح ميم و غين و راء و با سكون غين نيز وارد شده عبارت است از گلي سرخ رنگ.